حال دنیا را بپرسیدم من از فرزانه ای!
گفت یا باد است یا خواب است یا افسانه ای ،
گفتمش احوال عمرم را بگو تا عمر چیست؟
گفت یا برق است یا شمع است یا پروانه ای!
گفتمش آنانکه میبینی بر او دل بسته اند ،
گفت یا کورند یا مستند یا دیوانه ای.
در نبرد بین انسانهای سخت و روزهای سخت - این انسانهای سخت هستند که می مانند نه روزهای
سخت
با این4 دسته از افراد کمتر معاشرت کنید: 1-آنهائی که از زندگی بیزارند و با همه دنیا سر جنگ دارند.2-آنهائی که مدام پشت سر دیگران غیبت می کنند.3-آنهائی که شکست و سر خوردگی های گذشته شما را به شما یادآوری می کنند.4-آنهائی که می خواهند شما را کنترل کنند.
بهترین روزهایت را به کسانی هدیه کن که بدترین روزها در کنارت بوده اند
از قول پروفسور حسابی نقل شده است ؛ روزی در آخر ساعت درس، یکی از دانشجویانم که دانشجوی دوره دکترا و اهل نروژ بود از من پرسید :
استاد! شما که از جهان سوم می آیید، جهان سوم کجاست؟
فقط چند دقیقه به آخر کلاس مانده بود.
من در جواب مطلبی را فی البداهه گفتم که روز به روز بیشتر به آن اعتقاد پیدا می کنم.
به آن دانشجو گفتم :
جهان سوم جایی است که هر کس بخواهد مملکتش را آباد کند، خانه اش خراب می شود و هر کس که بخواهد خانه اش آباد باشد، باید در تخریب مملکتش بکوشد!
نمی توان برگشت و آغاز خوبی داشت، اما می توان شروع کرد و پایان خوبی داشت
حتی لاک پشت ها هم هنگامی که بدانند به کجا می روند
زودتر از خرگوش ها به مقصد می رسند
اسلاندو در سایت Yahoo و Gmail حتما بخوانید و برای دوستانتان ارسال کنید!! مخصوص مشتریان محترم Yahoo و G MAIL (تا کنون خبری مبنی بر ویروسی بودن سایر سرورهای ای میل اعلام نشده
است)
دیروز از طرف کمپانی McAfee AntiVirus ویروس بسیار خطرناکی شناسایی و در سایتش اعلام شده که تاکنون در عرض فقط و فقط 1 روز طبق گفته مسئولین این شرکت بیش از 10 هزار نفر آلوده به این ویروس شدن و تمام اطلاعات که روی درایو C اونها بوده به کلی نابود شده.
نام این ویروس : oslando
نوع عملیات تخریبی : سخت افزاری
روش تخریب : این ویروس با جای نشین کردن یک خط کد در فایل kernell داخل پوشهsystem باعث تخریب سکتور "zero" هارد کامپیوتر شما میشود و بعد از اولین خاموش روشن کردن sector های درایو C محلی که ویندوز شما در آن نصب است راburn میکند (شدت این عمل از format کردن هم جدی تر است به طوری که طبق گفته مک آفی این ویروس توسط cia جهت نابود سازیه کامل اطلاعات hard disk استفاده میشده و اصلا قابل بازیابی نمی باشد)
چگونه به این ویروس آلوده میشویم : بسیار ساده , دقیقا همینطوری کامپیوتر من به این ویروس آلوده شد , " با باز کردن یک نامه مشکوک و دانلود فایل موجود در اون نامه " که بدیش اینه که از طرف دوستتان برای شما ارسال میشود بدون اینکه او در جریان باشد (مثل ارسال pm های آلوده به ویروس در yahoo messenger که از طرف فرد آلوده به ویروس برای قربانی ارسال میشود)
اطلاعات بیشتر در مورد این ویروس که همونطوری که میبینین مورد تایید سایتYAHOOهم قرار گرفته رو حتما مشاهده کنین , راه های پاکسازی (قبل از restartکردن ) و پیشگیری (و تست آلودگی/عدم آلودگی) به این ویروس همه به طور کامل تشریح شده .
روش های جلوگیری از آلودگی به این ویروس :
1- طی چند روزه آینده هیچ فایل پیوست شده یا هیچ ایمیلی را تحت عنوان postcardباز نکنید. حتی اگر این نامه از طرف دوستتان برای شما ارسال شده باشد.
2- همین حالا با forward این نامه به دوستانتان کامپیوتر آنها را از یک مشکل خیلی جدی نجات دهید. 20 بار دریافت کردن این نامه بهتر از آلودگی دوستتان به این ویروس است در حالی که شما میدانستید ولی دریغ کردید و به او نگفتید.
ویروس فوق حتی توسط خبرگزاری CNN به عنوان مخرب ترین ویروس کامپیوتری اعلام شده.
این ویروس توسط کمپانی McAfee شناسایی شد و تا کنون راهی جهت repair آن پیدا نشده.
لحظه ای بیاندیشیم...
http://www.asriran.com/fa/news/211402/هدیه رئیس کتابخانه ملی لهستان به ایران:نقشهای از جهان سال 1460 میلادی با درج نام خلیج فارس(+عکس
هدیه رئیس کتابخانه ملی لهستان به ایران:نقشهای از جهان سال 1460 میلادی با درج نام خلیج فارس(+عکس)
به گزارش خبرنگار مهر، نشست خبری مشترک اسحاق صلاحی رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران و توماس ماکوفسکی رئیس کتابخانه ملی لهستان شب گذشته (5 اردیبهشت) در محل دفتر ریاست کتابخانه ملی ایران برگزار شد.
در ابتدای این جلسه که با حضور جمعی از معاونان و مدیران سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران و نیز نماینده وزارت امور خارجه برگزار شد، ابتدا اسحاق صلاحی در سخنانی با اشاره به تفاهمنامه 9 مادهای مشترک میان کتابخانههای ملی ایران و لهستان که در سال 88 منعقد شده است، هدف از سفر ماکوفسکی و هیئت همراه را به ایران، پیگیری مصوبات آن موافقتنامه عنوان کرد.
نامه پادشاه ایران به پادشاه لهستان در سال 1474 قدیمیترین سند درباره روابط دو کشور
همچنین به گفته وی، قدیمیترین سند درباره پیشینه روابط ایران و لهستان، به نامهای مربوط میشود که در سال 1474 میلادی از جانب پادشاه ایران به پادشاه لهستان نوشته شده، بازمیگردد.
رئیس کتابخانه ملی ایران ادامه داد: ایران همچنین در سال 1795 نام خود را به عنوان دومین کشوری که علناً مخالفتش را با تجزیه لهستان اعلام کرده، ثبت کرده است. کشور ما همچنین در جنگ جهانی دوم و زمانی که نازیها به لهستان حمله کردند، پذیرای بیش از 120 هزار پناهجوی لهستانی بود.
به گفته اسحاق صلاحی، حدود 85 هزار نفر از این آوارگان بعد از پایان جنگ جهانی دوم به کشورشان بازگشتند و مابقی هم یا فوت کردند و یا در نقاط مختلف ایران؛ شهرهایی مانند تهران، مشهد و انزلی ساکن شدند که اسناد مربوط به این مسئله موجود است.
وی همچنین از وجود پایاننامههایی درباره لهستان در کتابخانه ملی ایران خبر داد و آن را نشاندهنده توجه جدی دانشگاهیان و استادان دانشگاههای ایران به مسائل مختلف پیرامون این کشور ارزیابی کرد.
تعداد اسناد موجود در کتابخانه ملی ایران درباره لهستان
همچنین به گفته رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، هماکنون 875 جلد کتاب، 115 قطعه عکس و 236 اثر درباره لهستان در این سازمان نگهداری میشود که بخشی از این اسناد در کتابی دوجلدی درباره اشغال ایران از سوی متفقین در جنگ جهانی دوم چاپ شده و در حال ترجمه به زبان انگلیسی است و به زودی تقدیم برخی از کتابخانههای ملی در کشورهای انگلیسیزبان دیگر میشود.
اسحاق صلاحی افزود: بر اساس توافقی که روز گذشته صورت گرفت، مقرر شد کتابخانههای ملی دو کشور تا پایان سال 2012 فهرستی از کلیه منابع در اختیار خود را درباره دو کشور اعم از کتاب، سند، عکس و نقشه، تهیه و به همراه فایل اسکن شده آنها و همچنین یک نسخه از تحقیقات و پژوهشهایی را که محققان هر یک از این دو کشور درباره کشور دیگر انجام دادهاند، در اختیار یکدیگر قرار دهند.
وی ادامه داد: همچنین مقرر شد در روز (های) جشن ملی دو کشور (استقلال لهستان و پیروزی انقلاب ایران در سال 57) دو کشور نمایشگاهی از اسناد و تصاویر مربوط به این رویدادها را در کشور خود برگزار کنند.
رئیس کتابخانه ملی ایران ابراز امیدواری کرد ایران و لهستان با کمک کشورهای همسایه خود، به اسناد و منابع مکتوب بیشتری درباره تاریخ یکدیگر دست پیدا کنند و در آینده نزدیک در زمینه مبادله این اسناد هم همکاریهای مشترک خود را ادامه دهند.
در این نشست همچنین توماس ماکوفسکی رئیس کتابخانه ملی لهستان که در هفتادمین سالگرد پناهندگی حدود 120 هزار لهستانی به ایران در دوران جنگ جهانی دوم، به کشورمان سفر کرده، در سخنانی بر گسترش همکاریهای مشترک آموزشی و تحقیقاتی در زمینه علوم کتابداری، اطلاع رسانی و آرشیوی و نیز مبادله منابع، اسناد و نسخ خطی با کتابخانه ملی ایران تاکید کرد.
کتابخانه ملی لهستان و نگهداری از نقشهای از جهان در سال 1460 که نام خلیج فارس در آن حک شده است
وی گفت: ما کلکسیونی از اسناد و نسخ خطی مربوط به ایران در اختیار داریم که در اولین گام باید آنها را جمعآوری کنیم که در این کار نیازمند کمک مسئولان کتابخانه ملی ایران هستیم.
ماکوفسکی افزود: قرآنها، نسخ خطی نفیس و نسخهای از کتاب ارزشمند «بحار دانش» در کتابخانه ملی لهستان وجود دارد و جزو قدیمیترین نسخههای خطی موجود در این مرکز است. همکاریهای مشترک میان کتابخانههای ملی ایران و لهستان موجب نزدیکی فرهنگی دو کشور خواهد شد.
رئیس کتابخانه ملی لهستان که از اهدای یک نقشه تاریخی از بخشی از جهان مربوط به سال 1460 میلادی به کتابخانه ملی ایران خبر داد، در پاسخ به پرسش یکی از خبرنگاران که «آیا در این نقشه نام خلیج فارس مندرج است؟» گفت: بله.
70 درصد اسناد لهستان پس از جنگ جهانی دوم مخدوش شد
وی همچنین وضعیت نگهداری از نسخ خطی ایرانی را در کتابخانه ملی لهستان، مطلوب توصیف و. در عین حال تاکید کرد: لهستان تاریخ تلخی داشته و پس از جنگ جهانی دوم، حدود 70 درصد منابع خطی و تاریخی موجود در این کشور مخدوش شد و ضروری است که ما این منابع را مرمت کنیم. علاوه بر آن ما برنامه داریم که این نسخ خطی را به صورت دیجیتال هم درآوریم.
توماس ماکوفسکی در پاسخ به سوال خبرنگار مهر که پرسید «ما لهستان را با موسیقی و فیلم و آهنگسازان و فیلمسازانی مطرح میشناسیم. آیا شمار برنامهای برای در اختیار قرار دادن برخی از صفحات گرامافون وحلقههای قدیمی این فیلمهای مشهور به کتابخانه ملی ایران، دارید؟» گفت: ما همچنین نسخههای خطی بسیاری مربوط به موسیقی بزرگانی مانند فردریک شوپن در اختیار داریم. بر اساس قانون اداره کتابخانه ملی لهستان، تمامی موسسات انتشاراتی و تولیدکننده صفحات موسیقی، باید 2 نسخه از این صفحات را به ما تحویل بدهند.
رئیس کتابخانه ملی لهستان سپس گفت: در صورت درخواست و نیاز کتابخانه ملی ایران، ما این آمادگی را داریم که برخی از نسخههای کپی این صفحات موسیقی را در اختیار کتابخانه ملی ایران قرار دهیم.
چگونه شهر کوچک «روکلو» پایتخت فرهنگی اروپا در سال 2016 شد
وی در پاسخ به سوال دیگر خبرنگار مهر که از ویژگیهای چند شهر لهستان که به عنوان پایتخت فرهنگی اروپا در سالهای اخیر و پیش رو انتخاب شدهاند، پرسید، گفت: پس از توافقنامهای که میان شهردار «روکلو» (پایتخت فرهنگی اروپا در سال 2016) و کتابخانه ملی لهستان امضا شد، مقرر شد برنامههای مفصلی با محوریت و همکاری 5000 کتابدار در این سال برگزار شود.
توماس ماموفسکی همچنین نقش شهردار «روکلو» را در این انتخاب و پیگیریهای مستمرش با ایفلا (کنگره جهانی کتابداران) موثر توصیف کرد.
در پایان نشست خبری مشترک روسای کتابخانههای ملی ایران و لهستان، هدایایی میان طرفین مبادله شد. اسحاق صلاحی 3 لوح فشرده را که حاوی فهرستی از 39 جلد کتاب انگلیسی موجود در کتابخانه ملی ایران و درباره لهستان، فهرست 74 جلد کتاب به زبان فارسی درباره این کشور، یک نقشه به زبان انگلیسی و فهرستی از 7 پایاننامه و 61 عنوان منبع غیرکتابی و فهرست نسخههای خطی درباره ترجمه کتابها به زبان فارسی به همراه نسخهای آراسته از داستان مربوط به «زال و رودابه» (بخشی از شاهنامه) و نیز یکی از صنایع دستی اصفهان بود، به توماس ماکوفسکی هدیه کرد.
رئیس کتابخانه ملی لهستان نیز نقشهای از جهان را که توسط کلودیوس تالمیوس در قرن 15 میلادی و کتابی با عنوان «ارزشمندتر از طلا» را که نزد کتابداران این کشور بسیار محبوب است، به اسحاق صلاحی هدیه کرد.
هیچ راننده و موتور سواری نیست که وقتی به خیابانهای فرعی به سرعت گیر می رسد . کمی ناراحت نشود . شما حق را به جانب چه کسی می دهید؟
هم موتور سوار و هم کسانی که این دست اندازها و سرعت گیرها را نصب کرده اند به خوبی می داند که منظور از آنها چیست ؟
راننده به خوبی می داند که کنترل سرعت همیشه به نفع افراد و جامعه است.گرچه ماشین ترمز دارد اما زور هوس قوی تر از آن است.
اگر ما زندگی را یک جاده فرض کنیم. با چه سرعتی باید حرکت کنیم . کجاها باید توقف کنیم و یا از سرعت بکاهیم به کجا نباید وارد شد و یا کجا اتوبان و کجا فرعی است اینجا ست که به هشدارها دینی پی می بریم که چرا در بعضی جاها باید احتیاط کرد و سرعت را کند کرد و یا بعضی جاها نباید وارد شد.
انسان دوست دارد جلویش باز باز باشد و بتازد اما عقل و شرع سرعت گیرهایی به سر راه انسان قرار می دهد و این به نفع جامعه و فرد است .
در روز اول سال تحصیلى، خانم تامپسون معلّم کلاس پنجم دبستان وارد کلاس شد و پس از صحبت هاى اولیه، مطابق معمول به دانش آموزان گفت که همه آن ها را به یک اندازه دوست دارد و فرقى بین آنها قائل نیست. البته او دروغ می گفت و چنین چیزى امکان نداشت. مخصوصاً این که پسر کوچکى در ردیف جلوى کلاس روى صندلى لم داده بود به نام تدى استودارد که خانم تامپسون چندان دل خوشى از او نداشت. تدى سال قبل نیز دانش آموز همین کلاس بود. همیشه لباس هاى کثیف به تن داشت، با بچه هاى دیگر نمی جوشید و به درسش هم نمی رسید. او واقعاً دانش آموز نامرتبى بود و خانم تامپسون از دست او بسیار ناراضى بود و سرانجام هم به او نمره قبولى نداد و او را رفوزه کرد.
امسال که دوباره تدى در کلاس پنجم حضور می یافت، خانم تامپسون تصمیم گرفت به پرونده تحصیلى سال هاى قبل او نگاهى بیاندازد تا شاید به علّت درس نخواندن او پی ببرد و بتواند کمکش کند.
معلّم کلاس اول تدى در پرونده اش نوشته بود: تدى دانش آموز باهوش، شاد و با استعدادى است. تکالیفش را خیلى خوب انجام می دهد و رفتار خوبى دارد. "رضایت کامل".
معلّم کلاس دوم او در پرونده اش نوشته بود: تدى دانش آموز فوق العاده اى است. همکلاسیهایش دوستش دارند ولى او به خاطر بیمارى درمان ناپذیر مادرش که در خانه بسترى است دچار مشکل روحى است.
معلّم کلاس سوم او در پرونده اش نوشته بود: مرگ مادر براى تدى بسیار گران تمام شده است. او تمام تلاشش را براى درس خواندن می کند ولى پدرش به درس و مشق او علاقه اى ندارد. اگر شرایط محیطى او در خانه تغییر نکند او به زودى با مشکل روبرو خواهد شد.
معلّم کلاس چهارم تدى در پرونده اش نوشته بود: تدى درس خواندن را رها کرده و علاقه اى به مدرسه نشان نمی دهد. دوستان زیادى ندارد و گاهى در کلاس خوابش می برد.
خانم تامپسون با مطالعه پرونده هاى تدى به مشکل او پى برد و از این که دیر به فکر افتاده بود خود را نکوهش کرد. تصادفاً فرداى آن روز، روز معلّم بود و همه دانش آموزان هدایایى براى او آوردند. هدایاى بچه ها همه در کاغذ کادوهاى زیبا و نوارهاى رنگارنگ پیچیده شده بود، بجز هدیه تدى که داخل یک کاغذ معمولى و به شکل نامناسبى بسته بندى شده بود. خانم تامپسون هدیه ها را سرکلاس باز کرد. وقتى بسته تدى را باز کرد یک دستبند کهنه که چند نگینش افتاده بود و یک شیشه عطر که سه چهارمش مصرف شده بود در داخل آن بود. این امر باعث خنده بچه هاى کلاس شد امّا خانم تامپسون فوراً خنده بچه ها را قطع کرد و شروع به تعریف از زیبایى دستبند کرد. سپس آن را همانجا به دست کرد و مقدارى از آن عطر را نیز به خود زد. تدى آن روز بعد از تمام شدن ساعت مدرسه مدتى بیرون مدرسه صبر کرد تا خانم تامپسون از مدرسه خارج شد. سپس نزد او رفت و به او گفت: خانم تامپسون، شما امروز بوى مادرم را می دادید.
خانم تامپسون، بعد از خداحافظى از تدى، داخل ماشینش رفت و براى دقایقى طولانى گریه کرد. از آن روز به بعد، او آدم دیگرى شد و در کنار تدریس خواندن، نوشتن، ریاضیات و علوم، به آموزش "زندگی" و "عشق به همنوع" به بچه ها پرداخت و البته توجه ویژه اى نیز به تدى می کرد.
پس از مدتى، ذهن تدى دوباره زنده شد. هر چه خانم تامپسون او را بیشتر تشویق می کرد او هم سریعتر پاسخ می داد. به سرعت او یکى از با هوش ترین بچه هاى کلاس شد و خانم تامپسون با وجودى که به دروغ گفته بود که همه را به یک اندازه دوست دارد، امّا حالا تدى محبوبترین دانش آموزش شده بود.
یکسال بعد، خانم تامپسون یادداشتى از تدى دریافت کرد که در آن نوشته بود شما بهترین معلّمى هستید که من در عمرم داشته ام.
شش سال بعد، یادداشت دیگرى از تدى به خانم تامپسون رسید. او نوشته بود که دبیرستان را تمام کرده و شاگرد سوم شده است. و باز هم افزوده بود که شما همچنان بهترین معلمى هستید که در تمام عمرم داشته ام.
چهار سال بعد از آن، خانم تامپسون نامه دیگرى دریافت کرد که در آن تدى نوشته بود با وجودى که روزگار سختى داشته است امّا دانشکده را رها نکرده و به زودى از دانشگاه با رتبه عالى فارغ التحصیل می شود. باز هم تأکید کرده بود که خانم تامپسون بهترین معلم دوران زندگیش بوده است.
چهار سال دیگر هم گذشت و باز نامه اى دیگر رسید. این بار تدى توضیح داده بود که پس از دریافت لیسانس تصمیم گرفته به تحصیل ادامه دهد و این کار را کرده است. باز هم خانم تامپسون را محبوبترین و بهترین معلم دوران عمرش خطاب کرده بود. امّا این بار، نام تدى در پایان نامه کمى طولانی تر شده بود: دکتر تئودور استودارد.
ماجرا هنوز تمام نشده است. بهار آن سال نامه دیگرى رسید. تدى در این نامه گفته بود که با دخترى آشنا شده و می خواهند با هم ازدواج کنند. او توضیح داده بود که پدرش چند سال پیش فوت شده و از خانم تامپسون خواهش کرده بود اگر موافقت کند در مراسم عروسى در کلیسا، در محلى که معمولاً براى نشستن مادر داماد در نظر گرفته می شود بنشیند. خانم تامپسون بدون معطلى پذیرفت و حدس بزنید چکار کرد؟ او دستبند مادر تدى را با همان جاهاى خالى نگین ها به دست کرد و علاوه بر آن، یک شیشه از همان عطرى که تدى برایش آورده بود خرید و روز عروسى به خودش زد.
تدى وقتى در کلیسا خانم تامپسون را دید او را به گرمى هر چه تمامتر در آغوش فشرد و در گوشش گفت: خانم تامپسون از این که به من اعتماد کردید از شما متشکرم. به خاطر این که باعث شدید من احساس کنم که آدم مهمى هستم از شما متشکرم. و از همه بالاتر به خاطر این که به من نشان دادید که می توانم تغییر کنم از شما متشکرم.
خانم تامپسون که اشک در چشم داشت در گوش او پاسخ داد: تدى، تو اشتباه می کنى. این تو بودى که به من آموختى که می توانم تغییر کنم. من قبل از آن روزى که تو بیرون مدرسه با من صحبت کردى، بلد نبودم چگونه تدریس کنم.
بد نیست بدانید که تدى استودارد هم اکنون در دانشگاه آیوا یک استاد برجسته پزشکى است و بخش سرطان دانشکده پزشکى این دانشگاه نیز به نام او نامگذارى شده است !